تنها زم، که النا شروع به کند شدن می کند، تنش اورستیس فروکش می کند. ک، A به خیابان Poseidonos میپیوندد، که در امتداد ساحل تا Kap Sounion و از طریق شهرهای ساحلی Glyfada و Vouliagmeni امتداد دارد. کافههای بیشماری برای توقف در این جاده وجود دارد، اما اورستیس و الینا شیشههای خود را پایین میآورند و در سکوت رانندگی میکنند. یک گوشی هوشمند یکپارچه متعلق به یکی از این دو، نسخه الکتروپاپ آهنگ میکیس تئودوراکیس را از طریق بلند،ای خودرو پخش می کند. در آینه عقب، شهر قدیمی آتن به دوردست فرو میرود.
منبع: https://www.mercedes-benz.com/en/exclusive/mercedes-me-magazine/he-says-she-says-a180d/
در خیابان سینگرو، النا پایش را روی پدال گاز فشار میدهد. او ابتدا مراقب است، اما پس از چند ث،ه شروع به شتاب گیری با سرعت می کند، به سرعت به سرعت مجاز 80 کیلومتر در ساعت می رسد و منحنی ها را با سرعتی کاملاً طی می کند.
النا: ووووووو اورستیس: نه خیلی سریع النا! النا: باور ن،ی. اصلا صدای باد را نمی شنوی.
النا: اشکالی نداره رئیس، نگران نباش!
اورستیس با دست راستش تکیه گاه بازو را می گیرد تا چیزی ب،بد. او می خندد، البته تا حدودی ناراحت.
النا: موتور روشنه؟ من به سختی می توانم چیزی بشنوم. Orestis: مطمئناً – آن را بردارید!